بحث از رابطة نفس و بدن همواره از مسائل چالشبرانگيز بوده است. مهمترين مشكل در اين بحث، چگونگي رابطة نفس «بمثابه وجودي مجرد» با بدن «بمثابه وجودي مادي» است. بسياري از انديشمندان براي پاسخ به اين مسئله، نظرياتي ارائه كردهاند. در پژوهش حاضر، با روش توصيفي ـ تحليلي، به ب چکیده کامل
بحث از رابطة نفس و بدن همواره از مسائل چالشبرانگيز بوده است. مهمترين مشكل در اين بحث، چگونگي رابطة نفس «بمثابه وجودي مجرد» با بدن «بمثابه وجودي مادي» است. بسياري از انديشمندان براي پاسخ به اين مسئله، نظرياتي ارائه كردهاند. در پژوهش حاضر، با روش توصيفي ـ تحليلي، به بررسي و مقايسة ديدگاه رفتارگرايي ـ كه يكي از نظريات مهم در فلسفه» ذهن استـ با ديدگاه ملاصدرا بعنوان برجستهترين فيلسوف اسلامي، پرداخته شده است. نتيجه اينست كه هم رفتارگرايان و هم ملاصدرا در شمار يگانهانگاران نفس(ذهن) و بدن جاي دارند، با اين تفاوت كه از نظر رفتارگرايان، نفـس و حـالات نفـساني چيزي جز رفتـار بيرونـي انـسان نيست؛ در واقع، در اين رويكرد تجرد نفس و حالات غيرمادي آن انكار ميشود. اما ملاصدرا با استفاده از مباني خاص خود، از جمله حركت جوهري اشتدادي و جسمانيةالحدوثبودن نفس، رابطة نفس و بدن را از نوع تركيب اتحادي ميداند. در نگاه او، نفس در عين اينكه جوهري واحد است، بدليل اشتمال بر مراتب گوناگون، هم از مرتبة ماديت و جسمانيت و هم از مراتب تجرد ـ اعم از تجرد مثالي و عقلي ـ برخوردار است. بعبارت ديگر، يك حقيقت واحد متصل است كه در مراتب پايين، بدن و در مراتب بالا، نفس است.
پرونده مقاله
با تشكيك در ماديبودن ادراكات، براساس مسئلة شكاف تبييني، مبنايي عقلاني براي نقد ادله ابنسينا دربارة امتناع تجـردِ ادراكات جزئي و اثبات امكان بلكه ضرورت تجرد انواع ادراك، فراهم ميآيد. تلقي ماديانگارانه در مورد ادراك ـاعم از حسي و خياليـ از جمله ديدگاههاي ابنسينا چکیده کامل
با تشكيك در ماديبودن ادراكات، براساس مسئلة شكاف تبييني، مبنايي عقلاني براي نقد ادله ابنسينا دربارة امتناع تجـردِ ادراكات جزئي و اثبات امكان بلكه ضرورت تجرد انواع ادراك، فراهم ميآيد. تلقي ماديانگارانه در مورد ادراك ـاعم از حسي و خياليـ از جمله ديدگاههاي ابنسينا در هستيشناسي ادراك است. او با بيان ادلهيي بر امتناع تجرد تجربههاي جزئي ادراكي، تنها حالت ممكن در مورد اين تجربهها را مادي بودن آنها ميداند. از سوي ديگر، فرض جهان ممكني كه در آن بتوان حالتي متافيزيكي (مانند درد) را بدون وجود فرآيند عصبي تصور كرد، تمايز ميان حالت ذهني و فرآيند عصبي را ممكن ميسازد. اين شكاف تبييني ميان حالت ذهني و فرآيند عصبي، با نفي اينهماني ميان اين دو پديده، امكان تجرد و غيرماديبودن ادراك را فراهم ميآورد. با عنايت به تمايز ميان دو حيث فيزيكي و متافيزيكي و ضرورت تجرد ادراك بدليل براهين متعدد فلسفي، ماديانگاري ادراك جزئي محل مناقشه بوده و ديدگاه ملاصدرا مبني بر تجرد ادراك حسي و خيالي (همانند ادراك عقلي)، تبيين جامعتري از ادراك و نفس ارائه ميدهد. محور اصلي اين مقاله، بررسي چيستي و هستيشناسي ادراكات جزئي است كه خود اين بحث ذيل مسئله» كلان رابطه» نفس و بدن در فرآيند ادراك قرار ميگيرد.
پرونده مقاله